من زندگي مي كنم

هفته قبل چهارشنبه که ایمیل دانشگاه رو دریافت کردم داشتم پرواز می کردم. کل مسیر تا سر کار رو با صدای بلند با هدفون اهنگ گوش کردم و با قدم هایی سریع مسیر رو طی کردم. روز ابرها بودم.بالاخره اون همه تلاش من زندگي مي كنم...

همش نگران بودم. کلی تا امروز دوندگی کرده بودم.بالاخره روز موعود فرا رسید.من کارت دانشجویی ام رو گرفتم :-)هوراااااا. خدایا شکرت. مرسی از خدا و مرسی از توحیلی کیف کردم که عصر پیشنهاد دادی بریم کافی شامپ من زندگي مي كنم...

خب آخرین دفعه که مو کوتاه کردم اسفند پارسال در تهران بود که بعدش هم موهامو کراتینه کردم تا لخت تر باشن. بعدشم مطمئن بودم که تا مدتهای طولانی نمی تونم موهامو کوتاه کنم. آخه اینجا هزینه ی کوتاهی مو بسیا من زندگي مي كنم...

لپ تاپ قدیمی ام رو دوس دارم زیاد. دوستی هست که نزدیک ده سال با من بوده. مارکی که خیلی دوس داشتم داشته باشمش. وقتی که خریدم بهترین و گرون ترین مارک لپ تاپ بود. به رنگ سفید صدفی و با همون آرم وایو بر رو من زندگي مي كنم...

میگن هر کی میآد خارج از کشور بعداز مدتی دچار یه چیزی میشه که بهش میگن: هوم سیکاما برا من که مدت ها دور از خانواده بودم (اما از لحاظ عاطفی و ذهنی بسیار وابسته)، این مشکل فک کنم خیلی خودشو نشون داد. الب من زندگي مي كنم...

اینجا در این نقطه از جهان، شبهای قطبی شروع شده. صبحها ساعت هشت و نه، خورشید طلوع می کنه و بعداز ظهرها هم ساعت چهار نشده، هوا تاریک شده.

حس عجیبیه این مدل زندگی کردن.

برا من که همیشه از تاریکی ترس و وحشت داشتم حالا صبح ها در تاریکی محض از خونه میرم بیرون و در تاریکی محض شب هنگام بر می گردم خونه.

حس امنیت، شجاعت یا هر چی، باعث شده بر این فوبیای زندگی ام فائق بیام.

آفرین به خودم که بزرگ شدم :-)

 

من زندگي مي كنم...

یکی از جملاتم که الان در خونه رایج شده همین جمله ی "دلم پوسید آخه" هست. خخخخخخخ

فک کن: تازه یکی دو هفته است از مسافرت برگشتی و بازم دلت می خواد برین در شهر یه قدم بزنین.

یهو این جمله رو گفتم و بعدش هم خودم متعجب شدم این جمله رو چرا گفتم. یاد مادرم افتادم و کنی توو خودم شرمنده شدم که کلیشه ی زندگی مادرم رو ناخودآگاه بکار بردم. فهمیدم که تجربیات کودکی خیلی عمیق در ذهنم جا گرفتن و خیلی باید حواسم باشه در دام این تجربیات نیافتم

من زندگي مي كنم...

امروز که آهنگ "خوشه چین" رو گذاشتی تا موسیقی متن در حین کار کردنمون باشه منو یاد خاطرات قشنگی انداخت :-)یادمه به همکارم گفتم من اونقدر دوس دارم به فلانی زنگ بزنم، مخصوصا که جواب موبایلشو هم نده. خخخخخ من زندگي مي كنم...

گاهی که به ازدواج فکر می کنم این به ذهنم می رسه که حاصل ازدواج من و تو میشه بچه هایی به سرزندگی من و به باهوشی تو :-)

اما تا کی شود این فکر حاصل.

با وجود وصوصه های فراوان، دیگه در این مورد نمی خوام باهات صحبت کنم

خدایا، این تو و این میدان زندگی من

من زندگي مي كنم...

سه جمله شنیدم از سه نفر متفاوت که همش دلم می خواد بگم به من مربوط نمیشه اما یه گوشه از ذهنم همش دارن فریاد می زنن:1- همکارم یه مرد متاهل: چقدر خوبه که این دو خانم مجردن. اصلا باید همه خانم های دارای ا من زندگي مي كنم...